راه راست تا بهشت

در ادامه ی زندگی سراسر خیر اوستا عبدالوهاب  که یک آچار فرانسه و همه فن حریف بود

توی کارهای پزشکی و درمانی هم سررشته ای داشت

از ختنه گرفته تا بخیه و  تزریقات ، اموردندانپزشکی ، داخلی و حتی جراحی های سطحی

او یک پزشک تجربی و ماهر بود

داروهایی را از ترکیب چند مواد میساخت که در قوطی هیچ عطاری و در هیچ داروخانه ای پیدا نمیشد

فقط در انحصار اوستا عبدالوهاب بود

بقول دکتراحمدنژاد که از همشهریهاست میگفت :

 اوستا عبدالوهاب فقط یک تابلو و مدرک دانشگاهی کم داره

دستش خیلی سبک بود و همه بیماران او نتیجه میگرفتن

آوازه او در اطراف و روستاها پیجید مراجعه بیماران او زیاد شد به همین خاطر مغازه سلمونی رو به اصغر آقا

پسرش سپرد و به خانه نقل مکان کرد دیوار یکی از اتاقها رو به کوچه باز کرد تا بشود مراجعات و دریافت

سفارشات ودرضمن در صورت فراغت، سلمونی و خدمات فنی  یکی ازاتاقها روکه در ورودی خانه بود با

تجهیز و زدن تخت اختصاص داده بود به بستری موقت ودرمان سرپایی بیماران و تزریقات

اوستا روپوش سفید میپوشید و تمام مسائل بهداشتی رو رعایت میکرد

بجز فرد بیمار کسی حق ورود نداشت

گاهی هم برای سرکشی از بیمارانش که نیاز به طول درمان داشتن کیف حاوی وسایل پزشکی رو به

دسته ی موتور گازی مینداخت و حتی شبانه تا روستاها با وجود تهدید هرگونه خطری میرفت

همسر اوستا چه شبهایی تا نزدیک صبح چشم به راهش میماند

کاش فقط این بود گاهی هم نیمه های شب بعلت وخیم شدن حال بیمار و یا خونریزی او بستگانش

بانگرانی درب خانه را میزدن و تقاضای کمک داشتن ، اوستا هم بی درنگ از بستر گرم ونرم برمیخواست و با

روی گشاده کیف به دست میدوید

ناگفته نماند کار اوستا خیلی مسئولیت داشت و او هم به این موضوع واقف بود حتی نمیتوانست درطول

سال به مسافرت برود چون دائما مریض داشت

همسر اوستا خیلی اذیت میشد لحظه ای آرامش نداشت شبانه روزی وسال در دوازده ماه اوستا مراجعات

داشت

چند با همسرش از او خواسته بود این شغل پرخطرومسئولیت رو رها کند

اما اوستا با خنده وشوخی میگفت :

ثواب داره ، آخه این بنده خداها کجا برن ، اکثرا بیماران هم بی بضاعت بودن و حتی اوستا باید اونا رو هم

کمک میکرد

از این همه صبر او در شگفتم کسانی رو اصلاح میکرد که اگه به من صد هزار تومان بدن بهشون نزدیک

نمیشم اما اوستا با چه مهربانی و خوشرویی فقط برای رضا و خشنودی خدا به آنها ترحم میکرد

او میتوانست با انجام همون کار سلمونی و خدماتی درآمد خوبی کسب کند اما هیچگاه بفکر مال اندوزی

نبود موتور گازیش به دنده ای تبدیل نشد فوق العاده قانع بود خانه ی مسکونی اوستا در طول 60 سال با

همون اتاقها با سقف گنبدی و دیوار حیاط کاه گلی ماند

درطول عمرش هیچ مسافرت تفریحی نرفت تفریح او گره گشایی از کار مردم بود فقط چند باری رو به زیارت

امام رضا علیه السلام و این اواخربه پابوس سرور شهیدان حضرت اباعبالله الحسین علیه السلام رفت

اوستا مدتی بخاطر سکته ای که کرده بود خانه نشین شد در این مدت منزل او محل رفت و آمد جمع

دوستداران و ارادت مندانش بود و پس از یکسال بیماری دعوت حق را لبیک گفت و به آسایش ابدی رسید

روحش شاد و یادش زنده و راهش که خدمت خالصانه به محرومین بود پر رهرو باد